باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

باربد بهانه گیر

سلام مامانی نمیدونم یه مدت چی شدی ؟کلی بهونه گیری میکنی و گریه ،خدا نکنه بابایی کار داشته باشه و نتونه تورو با خودش ببره .چندروز پیش بابایی باید میرفت شرکت کار داشت از وقتی که رفت تو گریه کردی تا وقتی که اومد ،حتی توی حیاط رفتنم راضی نبودی اشاره میکردی که بریم تو کوچه وقتی هم که میبردمت و بابایی رو نمیدیدی بازم  کلی گریه میکردی فدای اون اشکا یرم من تا اینکه بابایی اومد تورو بردیم پارک پسر منطقی ای هستی فردا صبحش که از خواب بیدار شدی و دیدی بابایی نیستش بازم خواستی شروع کنی گریه ولی من با پسر گلم صحبت کردم و برات توضیح دادم که بابایی باید بره سرکار و پول دربیاره تا ه...
29 خرداد 1392

خونه ی نو مبارک

سلام عشق مامانی کازرون که رفته بودیم مامان جون زهرا و خاله درنا واست یه خونه خوشکل خریده بودن،دستشون درد نکنه اینم عکساش دیگه وقت زن گرفتنته مامانی.هم ماشین داری و هم خونه     ببین با چادر بیچاره چه کردی؟ اینم خونه با کلیه لوازم جانبی دوستت دارم عشق مامانی ...
25 خرداد 1392

مسافرت با کلی عکس

سلام نفس مامان ما از سفر برگشتیم متاسفانه چون بابایی واسش کار پیش اومد نتونستیم بمونیم واسه عمل مامان جون مثل همیشه اول رفتیم کازرون خونه مامان جون زهرا(مامان مامانی) شب رسیدیم.اوناهم کلی خوشحال شدن آخه توروبعداز 2 ماه میدیدن.همش میگفتن چقدر بزرگ شده توهم کلی خودتو واسشون لوس میکردی.از اونجایی که تولد خاله درنا که 31 فروردین نبودیم کادوشو الآن بهش دادیم ،خاله درنا گفت چون قیافش مناسب نیست توعکس نیوفته اینجا هم مامان جون واست پیتزا خریده بود که کلی حال کردی برای دیدن بقیه عکسها تشریف بیارین ادامه مطلب فردا شبش هم شام رفتیم خونه عمو محمود(عموی مامان و بابا)که تو اونجا کلی با نگین بازی کردی ...
24 خرداد 1392

تولد رادان

سلام عزیز دلم   گل مامانی امروز تولد آقا رادان پسر عمه شماست. متاسفانه ما نیستیم که بهش کادو بدیم من از قبل عکسشو واسه شبکه هدهد فرستاده بودم. امروز ساعت 6 اونو توی برنامه تولدت مبارک نشون داد، توهم که عاشق رادان همینکه نشونش داد پشت سرهم میگفتی ادان-ادان-.... اینم عکسش توی سایت هدهد تولدت مبارک رادان جان انشالله همین سالم باشی و موفق در کنار بابا و مامان و داداش گلت ...
23 خرداد 1392

تعطیلات

سلام عسل مامان بالاخره بعداز دوماه داریم میریم پیش مامان جون ها ،آره از بعداز تعطیلات عید که اومده بودیم دیگه نشد که بریم الآنم تعطیلات 14-15 خرداد که میخوایم بریم ولی معلوم نیست که کی برگریدم آخه مامان جون زهرا عمل پلک داره شاید بمونیم تا اونموقع البته اگه واسه بابایی کار پیش نیاد . پسر گل مامانی واسه مامان جون دعا کن انشالله عملش بخوبی انجام بشه شاید یه مدت نتونم بیام و وبلاگ پسر گلم رو آپ کنم ولی لپ تاپ رو میبرم اگه جایی اینترنت در دسترسم بود حتما باز واست مینویسم راستی از اونجایی که خیلی عاشق دوچرخت هستی اونو بهمراه آگاهای محترم رو حتما با خودمون میبریم اصلا نگران نیاش. خب دیگه عسلم مامانی از صبح تا...
15 خرداد 1392

روز بابایی

  سلام پسرم جمعه 3 خرداد روز پدر بود، من و خاله مریم(زن پسر عمه مامان و بابا)قرار گذاشتیم یه جشن کوچولو واسه آقایون بگیریم بنابراین پنجشنبه من تو خاله رفتیم خرید تو که زودی لباستو پوشیدی و گفتی ددر و رفتی تو ماشین اینم چندتا عکس از پسر خوشتیپ مامان تو ماشین     خلاصه رفتیم بازار یه کادو کوچولو خریدیم  و اومدیم خونه،کلی هم خسته شدیم قرار شد فرداش شام بریم بیرون  که زحمت شام و خاله کشید .تو هم که عاشق پارک کلی حال کردی واسه خودت بعداز شام هم رفتیم خونه خاله،منم واسه بابایی و عمو کیک خریم . واسه بابایی و عمو شمع روشن کردیم که خاموش کردن &...
12 خرداد 1392

باهوش مامانی

سلام عسلم الهی مامان فدای پسر باهوشم بشم امروز 1سال و 8 ماه و 27 روزته بالاخره امروز خودت بتنهایی تونستی کره ی هوشت رو تکمیل کنی قربونت برم ببین چه بادقت اینکارو میکنی اینم باربدی عاشق تلفن که همیشه و در همه حال تلفن به گوش و الو گویان باهوش مامان آهنگ زنگ خور مامان و بابا رو میشناسی و همین که یکی از آهنگ هارو میشنوی زودی گوشیهامونو میاری و میگی ایو .قربونت برم من مامانی   نفس مامان   ...
11 خرداد 1392